جدول جو
جدول جو

معنی بیرون روی - جستجوی لغت در جدول جو

بیرون روی
اسهال شک روی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیرون سو
تصویر بیرون سو
برون سو، طرف بیرون چیزی، جهت خارجی چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیرون روه
تصویر بیرون روه
اسهال، دفع مدفوع به صورت شل و آبکی که منجر به کم شدن آب بدن می شود، تردّد، رانش، شکم روه، زحیر، هیضه، شکم روش
فرهنگ فارسی عمید
(یَ / یِ)
سمت خارجی. جهت بیرونی. مقابل درون رویه. جانب وحشی. طرف بیرون. (یادداشت مؤلف). مقابل جانب انسی
لغت نامه دهخدا
(رونْ رُ وَ / وِ)
اسهال. شکم روش. تردد. اختلاف. (یادداشت مؤلف). پیچاک شکم. و رجوع به اسهال شود
لغت نامه دهخدا
خوشروی، زیباروی، (یادداشت مؤلف) : ای یار شیرین روی اگر سر رود از این روی نگردانم، (انیس الطالبین ص 33)
لغت نامه دهخدا
برونسوی، بیرونسو، جهت خارجی چیزی، رجوع به برونسو شود
لغت نامه دهخدا
(شَ / شُو)
برونشو. برون شد. بیرون شد. مخرج. دررو. مخلص. علاج. چاره. رهایی:
یک جرعه می کهن ز ملکی نو به
وز هرچه نه می طریق بیرون شو به.
خیام.
کرد کارش را کسی، بیرون شوی
در درون ره دادش و بستدجوی.
عطار (منطق الطیر ص 204).
دیده ام در خون دل شد ز آرزوی روی تو
نیستش بیرون شوی دیگر کنون گو می گری.
جرفادقانی.
و شما متحیر مانده و هیچ بیرون شوی نمی بینید. (کتاب المعارف). رجوع به برون شو شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بیرون شو
تصویر بیرون شو
راه بیرون شدن مخرج محل خروج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیرون سو
تصویر بیرون سو
برون سو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درون روی
تصویر درون روی
ورود
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برونروی
تصویر برونروی
خروج
فرهنگ واژه فارسی سره